دو هفتهی پیش زمانی که پرواز شمارهی 7908 تهران – ایروان در اطراف قزوین سقوط کرد با توجه به سابقهی سقوط چند فروند هواپیمای توپولوف دیگر در گذشته، این اتفاق نیز به حساب کیفیت پایین این مدل از هواپیماها گذاشته شد، با سقوط دومین هواپیما که باز هم یک هواپیمای روسی دیگر بود بحث نبود قطعات برای اورهال (Over Haul) این هواپیماها از سوي روسیه مطرح شد تا اینکه دوم مرداد هواپیمای ایرباس (تولید شده توسط اتحادیهی اروپا) شرکت هواپیمایی ایران ایر در فرودگاه ارومیه هنگام بلند شدن از باند خارج شد، با توجه به برخورد دو دستگاه قطار، خارج شدن دو فروند هواپیما از باند و نبود امکان فرود برای دو فروند هواپیمای دیگر و نیز با توجه به اینکه تمامی این فجایع در فاصله ی زمانی 11 صبح تا 5 بعد از ظهر اتفاق افتاده است، ماجرا شکل تازهای به خود گرفت.
پس از این رويدادها یکي از خبرنگاران تيم خبري چریک آنلاین، برای اطلاع از علل این وقایع به تحقیق و گفتگو با کارشناسان هواپیمایی و نیز چند تن از متخصصان رشته ی مخابرات پرداخت که بخش اصلي و کلي اين تحقيقات را در گزارش حاضر ميخوانيد.
همانطور که بيشتر مسافران خطوط هوایی می دانند، زمان پرواز به سه بخش Take off , Cruise , Landing تقسیم می شود، بیشترین امکان حادثه در زمان بلند شدن و فرود آمدن یعنی Take Off و Landing وجود دارد ، در این مراحل خلبان با توجه به اطلاعاتی که از دستگاههای کمک ناوبری دریافت می کند اقدام به کنترل هواپیما جهت بلند شدن و یا فرود آمدن بر روی باند می کند، و در حالت پرواز یا Cruise کنترل هواپیما به کمک سیستم موقعیت یاب جهانی یا GPS صورت می گیرد ، از زمانی که مسافران اجازه باز کردن کمربندهایشان را دارند تا زمانی که مجدداً به آنها اعلام می شود کمربند هایشان را ببندند مرحلهی کروز نامیده می شود، در تمام این مراحل ارتباط میان هواپیما و سیستمهای کمک ناوبری بهوسیله ی امواج رادیویی برقرار می شود، محدودهی فرکانسی این امواج برای دستگاههای زمینی مگا و برای سیستم های ماهوارهای گیگا هرتز است.
علت اصلي سقوط هواپيماها چيست؟
هرگونه اختلال در برقراری ارتباط میان هواپیما و سیستم های کمک ناوبری می تواند منجر به یک حادثه شود، اما دلیل این اختلالات چیست ؟
پس از کودتای انتخاباتی 22 خرداد، دولت برای سانسور شبکههای ماهوارهای به ارسال پارازیت بر روی فرکانس برخی از شبکه ها از جمله بی بی سی فارسی و صدای آمریکا اقدام کرد، در ابتدا ارسال این پارازیتها از فرستنده ای در شرق مدیترانه و به احتمال فراوان از داخل لبنان صورت می گرفت به این ترتیب که امواج پارازیت درست بر روی فرکانس مورد نظر برای ماهواره ی هاتبرد ارسال می شد و با ارسال همزمان سیگنال و نویز ، دستگاه ریسیور امکان پردازش تصویر را نمی یافت، این روند ادامه داشت تا زمانی که تیم اداره کننده ی ماهواره ی هاتبرد برای جلوگیری از سوءاستفاده از تجهیزاتی که در اختیار جمهوری اسلامی قرار داده اند، در تاریخ سوم تیر ماه اقدام به قطع 8 ساعتهی کلیهی فرکانسهای مربوط به جمهوری اسلامی کردند ، بهگونه ای که شبکه های استانی تلویزیون ایران برای 8 ساعت امکان دریافت و پخش برنامه های شبکه های مستقر در تهران را نداشتند، با این اقدام ارسال پارازیت از فرستندهی يادشده متوقف شد و پس از آن برای چند روز شبکه هایی که قبل تر مسدود شده بودند ، بدون مشکل قابل دسترسی شدند.
از آنجایی که حکومت باز هم در صدد مسدود کردن تعداد زیادی از شبکههای ماهواره ای بود ابتدا اقدام به ارسال پارازیت از طریق فرستندههای زمینی کرد، این فرستندهها که از شرکتهای زیمنس، نوکیا و سامسونگ خریداری شده بودند به همراه نمونههایی که با کپی برداری در داخل تولید می شدند در نقاط مختلف شهر تهران نصب شدند، اما از آنجایی که فرستندههای زمینی نیاز به دید دیش به دیش دارند ، مسدود کردن شبکه های ماهواره ای برای تمام شهروندان امکان پذیر نبود، بنابراين حکومت تلاش برای خریداری دستگاههای جدید را آغاز کرد تا اینکه حدود سه هفته پیش چند دستگاه ارسال امواج از روسیه خریداری و در اطراف تهران نصب شد .
ماهواره هایی که در اطراف زمین در حال چرخش هستند با استفاده از سلول های خورشیدی تنها قادر به تامین انرژی مورد نیاز خود هستند و امکان تقویت امواج دریافتی براي ارسال به زمین را ندارند، بنابراين با توجه به تعداد زیاد دریافت کنندگان امواج ماهواره ای براي آنکه امواج، انرژی لازم برای رسیدن به زمین را داشته باشند لازم است تا امواج با انرژی بسیار بالایی برای ماهواره ها ارسال شوند و ارسال امواج با انرژی بسیار بالا باعث اختلال در کار سایر سیستمهای رادیویی از جمله سیستمهای ناوبری هواپیماها و قطارها میشود .
در هواپیما از 4 سیستم ناوبری NDB (ارايه دهنده اطلاعات جهت به هواپیما)، VOR (ارايه دهنده اطلاعات زاویه و جهت و مشخص کننده راههای هوائی) ، DME (ارايه دهنده فاصله از فرودگاه) و ILS (سیستم ناوبری فرود هواپیما بدون دید) برای انجام پروازها استفاده می شود و در قطارها نیز از سیستمی مشابه به نام ATP استفاده میشود که در واقع مسئولیت اعمال محدودیت سرعت و نیز برقراری فاصله مجاز تا قطار بعدی را عهده دار است .
به منظور كنترل و هدايت هواپيماها در آسمان كشور و فرودگاهها ، حدود 400 دستگاه، تجهيزات و سيستمهاي ارتباطي، کمک ناوبري و نظارتي مختلف تهیه شده و در ايستگاههاي هوانوردي و فرودگاهها نصب شده است ، هم اكنون ارايه خدمات در آسمان كشور از طريق مركز كنترل تهران انجام مي پذيرد و بهصورت جانشين، يك سيستم نيز در محل فرودگاه امام نصب شده تا در مواقع ضروري از آن استفاده شود .
بهطور خلاصه می توان گفت با توجه به نصب فرستنده ی ارسال پارازیت برای شبکه های ماهواره ای در اطراف تهران و قرار داشتن مرکز کنترل خطوط هوایی ایران در همین شهر ، امواج با انرژی بسیار زیادی که از طرف این فرستنده تولید می شوند علاوه بر مختل کردن شبکه های ماهواره ای باعث ایجاد اختلال در سیستم ناوبری هوایی و ریلی کشور شده اند بطوری که طی دو هفته ی گذشته شاهد چندین مورد حادثه ی هوایی و ریلی بودیم و تعداد زیادی از هموطنانمان جان خودشان را در این سوانح تنها به دلیل ترس حکومت از چند شبکه ی ماهواره ای از دست داده اند .
برای اطلاع بیشتر از چگونگی کارکرد سیستمهای ناوبری هوایی یک فایل PDF ضمیمه ی این گزارش است.
http://rapidshare.com/files/261206293/CNS-ATM.rar.html
۱۳۸۸ مرداد ۷, چهارشنبه
۱۳۸۸ مرداد ۶, سهشنبه
بالاترين و فيسبوک، بنياد شهيد شهداي جنبش سبز هستند
در حال حاضر سايت بالاترين و فيسبوک دارند نقش بنياد شهيد شهداي جنبش سبز را بازي ميکنند و در چنين شرايطي بايد بيشترين بهره را از ظريفتهاي رسانهاي اين دو سايت گرفت. اصلي ترين محل انتشار اعلام نام شهدا، افشاي پشتپردهي آنچه پيش از شهادت برآنها رفته است و برنامهريزي براي برگزاري مراسم بزرگداشت آنها سايت بالاترين وفيس بوک است و پس از انتشار در اين دو سايت است که اخبار مرتبط به رسانههاي فراگيرتر راه مييابند.
البته بايد خاطرنشان کرد سايت بالاترين مقام نخست را داراست و فيس بوک هم آن را تقويت ميکند.
البته بايد خاطرنشان کرد سايت بالاترين مقام نخست را داراست و فيس بوک هم آن را تقويت ميکند.
۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه
دستها و پاهاي محمد کامراني را در بيمارستان لقمان زنجير کرده بودند
دستها و پاهاي محمد کامراني، يکي از شهداي 18 ساله جنبش سبز در بيمارستان لقمانالدوله به تخت زنجير شده بود و با تدابير شديد امنيتي از وي مراقبت مي شد.
به گزارش چريک آنلاين، خانواده محمد کامراني در لحظهي مواجهه با فرزند خود مشاهده کردند که دستها و پاهاي فرزندشان با زنجيري قطور به تخت بسته شده بود و چنان که در خبر پيشين اين وبلاگ نيز آمده بود ناخنهايش را کشيده بودند و دندانهايش نيز خرد شده بود. همچنين تورم ريه نيز از ديگر علائم فيزيکي وي اعلام شد. شهيد محمد کامراني پس از آن که از بيمارستان لقمان به وسيله ي خانواده اش به بيمارستان مهر منتقل شد درگذشت.
بيمارستان لقمانالدوله اصليترين و تخصصيترين بيمارستاني است که عموما در آن بيماراني که دچار مسموميتهاي دارويي شدهاند و يا بيماريهاي عفوني دارند نگهداري ميشوند. ارتباط علائم فيزيکي محمد کامراني با بيمارستاني که در آن بستري شده است کمي قابل تامل به نظر مي رسد.
به گزارش چريک آنلاين، خانواده محمد کامراني در لحظهي مواجهه با فرزند خود مشاهده کردند که دستها و پاهاي فرزندشان با زنجيري قطور به تخت بسته شده بود و چنان که در خبر پيشين اين وبلاگ نيز آمده بود ناخنهايش را کشيده بودند و دندانهايش نيز خرد شده بود. همچنين تورم ريه نيز از ديگر علائم فيزيکي وي اعلام شد. شهيد محمد کامراني پس از آن که از بيمارستان لقمان به وسيله ي خانواده اش به بيمارستان مهر منتقل شد درگذشت.
بيمارستان لقمانالدوله اصليترين و تخصصيترين بيمارستاني است که عموما در آن بيماراني که دچار مسموميتهاي دارويي شدهاند و يا بيماريهاي عفوني دارند نگهداري ميشوند. ارتباط علائم فيزيکي محمد کامراني با بيمارستاني که در آن بستري شده است کمي قابل تامل به نظر مي رسد.
تصويري از اعلاميه صدا و سيما براي خروج ماشين کارکنان از پارکنيگ// ترس صدا و سيما از كارمندان خودش+عکس
در پي برگزاري مراسم ترحيم محسن روح الاميني يكي از شهداي جنبش سبز در مسجد بلال سازمان صدا و سيما كه از طرف عزت الله ضرغامي رييس سازمان صدا و سيما تا ساعاتي ديگر برگزار خواهد شد، تدابير شديد امنيتي در اطراف مسجد بلال واقع در خيابان ولي عصر به اوج خود رسيده است.
به گزارش چريکآنلاين، با توجه به قرار داشتن مسجد بلال در مجاورت سازمان صدا و سيما و نيز با توجه به حضور مهدي كروبي و حضور احتمالي مير حسين موسوي در مراسم ختم امروز، ترس از حضور گسترده ي معترضين به نتيجه ي انتخابات باعث شده است تا از صبح امروز برگه هايي در داخل سازمان صدا و سيما پخش شود كه به كارمندان هشدار داده است که نهايتا ساعت 3 بعداز ظهر خودروهاي خود را از پاركينگ هاي سازمان خارج کنند.
اين در حالي است كه كليه كارمندان سازمان صدا و سيما بر خلاف روزهاي معمول كه تا ساعت (شانزده و پانزده دقيقه )164.15 در محل كار خود حضور داشته اند اما امروز بايد راس ساعت 15 محل كار خود را ترك کنند.
پدر محسن روح الاميني رييس انستيتو پاستور و از دوستان صميمي عزت الله ضرغامي است.
به گزارش چريکآنلاين، با توجه به قرار داشتن مسجد بلال در مجاورت سازمان صدا و سيما و نيز با توجه به حضور مهدي كروبي و حضور احتمالي مير حسين موسوي در مراسم ختم امروز، ترس از حضور گسترده ي معترضين به نتيجه ي انتخابات باعث شده است تا از صبح امروز برگه هايي در داخل سازمان صدا و سيما پخش شود كه به كارمندان هشدار داده است که نهايتا ساعت 3 بعداز ظهر خودروهاي خود را از پاركينگ هاي سازمان خارج کنند.
اين در حالي است كه كليه كارمندان سازمان صدا و سيما بر خلاف روزهاي معمول كه تا ساعت (شانزده و پانزده دقيقه )164.15 در محل كار خود حضور داشته اند اما امروز بايد راس ساعت 15 محل كار خود را ترك کنند.
پدر محسن روح الاميني رييس انستيتو پاستور و از دوستان صميمي عزت الله ضرغامي است.
۱۳۸۸ مرداد ۳, شنبه
دندانهاي محمد کامراني را خرد کرده اند و ناخنهايش را کشيدهاند
خانوادهي محمد کامراني يکي از شهداي موج سبز که روز 18 تير دستگير شده بود ميگويند وقتي با او در بيمارستان لقمانالدوله روبه رو شدند تمامي دندانهايش خرد شده بود و ناخنهايش را کشيده بودند.
به گزارش چريک آنلاين، خانوادهي محمد کامراني اعلام کردند وقتي با فرزندشان در بيمارستان لقمانالدوله مواجه شدند او علاوه بر دندانهاي خرد شده و ناخن هاي کشيدهشده به مشکل تورم ريه نيز دچار بوده است.
خانوادهي کامراني فرزندشان را از بيمارستان لقمان به بيمارستان مهر منتقل کرده بودند اما شدت جراحتها به حدي بوده که محمد کامراني چند ساعت پس از انتقال به بيمارستان مهر فوت ميکند.
مراسم شب هفتم شهيد کامراني نيز در خيابان ملاصدرا، خيابان سازمان گوشت، روز پنج شنبه در حالي برگزار شد که نيروهاي لباس شخصي و امنيتي سوار بر موتور يا پياده در سراسر خيابان سازمان گوشت مستقر شده بودند.
محمد کامراني فرزند ارشد خانواده بود و دو خواهر و يک برادر کوچکتر از خود داشت. پدر او کارمند است.
به گزارش چريک آنلاين، خانوادهي محمد کامراني اعلام کردند وقتي با فرزندشان در بيمارستان لقمانالدوله مواجه شدند او علاوه بر دندانهاي خرد شده و ناخن هاي کشيدهشده به مشکل تورم ريه نيز دچار بوده است.
خانوادهي کامراني فرزندشان را از بيمارستان لقمان به بيمارستان مهر منتقل کرده بودند اما شدت جراحتها به حدي بوده که محمد کامراني چند ساعت پس از انتقال به بيمارستان مهر فوت ميکند.
مراسم شب هفتم شهيد کامراني نيز در خيابان ملاصدرا، خيابان سازمان گوشت، روز پنج شنبه در حالي برگزار شد که نيروهاي لباس شخصي و امنيتي سوار بر موتور يا پياده در سراسر خيابان سازمان گوشت مستقر شده بودند.
محمد کامراني فرزند ارشد خانواده بود و دو خواهر و يک برادر کوچکتر از خود داشت. پدر او کارمند است.
۱۳۸۸ تیر ۲۷, شنبه
سکوت انجمن صنفي عکاسان مطبوعات در مقابل دستگيري عکاسان
انجمن صنفي عکاسان مطبوعات با وجود دستگيري چند تن از عکاسان خبري مطبوعات کشورمان در برابر اين موضوع سکوت کرده است و تا کنون کوچکترين واکنشي يا اعتراضي نسبت به اين موضوع مطرح نکرده است.
سکوت انجمن در حالي ادامه دارد که نزديک به يک هفته از دستگيري عکاساني چون مجيد سعيدي و ساتيار امامي ميگذرد. محافظهکاري و سکوت اين انجمن نشان ميدهد اعضاي هيات مديره آن نه دغدغه صنفي دارند و نه در شرايط بحراني به وضعيت اعضاي خود ميانديشند. در اين شرايط است که انجمن دستکم با صدور بيانيهاي ميتواند زنده بودن خود را اعلام کند و از مجامع بينالمللي مرتبط با عکاسان خبري تقاضا کند تا از طريق نامهنگاري با نهادهايي چون سازمان ملل و طبعا فشار آوردن به حاکميت مصونيتي براي بازداشتشدگان فراهم کنند.
سکوت انجمن صنفي عکاسان مطبوعات تعبيري جز اين ندارد که اعضاي هيات مديرهي آن نگاهي شخصي به انجمن دارند و امنيت خود را با کار صنفي در تضاد ميبينند.
انجمن صنفي عکاسان مطبوعات برخلاف انجمن صنفي روزنامه نگاران در مقابل بازداشت همه روزنامه نگاران و خبرنگاران (چه عضو باشند و چه نباشند) واکنشهاي صريح و پيگيرانهاي داشته است.
برخي اعضاي هيات مديره اين انجمن را عکاساني از جمله راهب هماوندي، بهروز مهري و کاووس صادقلو تشکيل ميدهند.
سکوت انجمن در حالي ادامه دارد که نزديک به يک هفته از دستگيري عکاساني چون مجيد سعيدي و ساتيار امامي ميگذرد. محافظهکاري و سکوت اين انجمن نشان ميدهد اعضاي هيات مديره آن نه دغدغه صنفي دارند و نه در شرايط بحراني به وضعيت اعضاي خود ميانديشند. در اين شرايط است که انجمن دستکم با صدور بيانيهاي ميتواند زنده بودن خود را اعلام کند و از مجامع بينالمللي مرتبط با عکاسان خبري تقاضا کند تا از طريق نامهنگاري با نهادهايي چون سازمان ملل و طبعا فشار آوردن به حاکميت مصونيتي براي بازداشتشدگان فراهم کنند.
سکوت انجمن صنفي عکاسان مطبوعات تعبيري جز اين ندارد که اعضاي هيات مديرهي آن نگاهي شخصي به انجمن دارند و امنيت خود را با کار صنفي در تضاد ميبينند.
انجمن صنفي عکاسان مطبوعات برخلاف انجمن صنفي روزنامه نگاران در مقابل بازداشت همه روزنامه نگاران و خبرنگاران (چه عضو باشند و چه نباشند) واکنشهاي صريح و پيگيرانهاي داشته است.
برخي اعضاي هيات مديره اين انجمن را عکاساني از جمله راهب هماوندي، بهروز مهري و کاووس صادقلو تشکيل ميدهند.
همه چيز درباره پشت پرده اخبار مربوط به ترانه موسوي و خانوادهاش و پاسخ به مهدي جامي
خبر مربوط به ترانه موسوي، دختري که هفتم تير در ميان بازداشتشدگان تجمع مسجد قبا تنها به مدت پنج ساعت در ميان بازداشتيها ديده شد و پس از آن ناپديد شد حاشيههاي فراواني به دنبال داشت که اين حاشيه ها پيش از هر چيز پرسشهايي هستند که پرسندگانشان از سر بي پاسخي، خود به يافتن پاسخ هاي ذهني خويش برآمده اند و نگارندگان خبر يادشده را نيز محاکمه مي کنند که چرا براي چنين خبر مهمي منبع قابل استنادي ارائه نمي کنند.
چريکآنلاين ضروري ميداند براي نخستين بار در مورد يکي از خبرهاي خود به توضيحاتي مفصل بپردازد تا مخاطبي که حس ميکند به شعورش توهين و يا احساساتش جريحه دار شده به تصوير کاملتري از پشتپردهي اين خبر برسد.
شايد بايد با اين جمله آغاز کرد که نوشتن هر خبر در شرايط حاضر و دربارهي رويدادهاي جاري همچون رانندگي در جادهاي مهآلود و بدون هيچگونه تابلوي راهنمايي است. جادهاي مهآلود که معلوم نيست کجا قرار است بپيچيد و اين پيچ تا کي و تا کجا بر خود ميپيچد. روزنامهنگاري در شرايطي که بايد بينام و نشان بنويسي، بيهيچ ردپايي، بيآن که ردپايي براي لو رفتن منابع خبريات باقي بگذاري يک کار چريکي تمام عيار است که با توقعات فانتزي و حرفهاي آنها که در ساحل روزنامهنگاري عيان و آشکار قلمرنجه ميکنند هيچ ارتباطي ندارد.
وقتي بايد طوري بنويسي که از نثر و رسمالخط نتوانند تو را بشناسند، وقتي بايد طوري بنويسي که منابع خبريت از امنيت کامل برخوردار باشند بديهي است که مجبوري حتي در خبرت گاه در کنار چهار مورد صحيح دو مورد غلط بيآزار هم بگنجاني که آدرس دقيق منبع خبريت را ندهي.
چند پاسخ به مهدي جامي واهالي ترديد
نمي دانم واقعا اگر قرار بود آقاي مهدي جامي، ساسان آقايي و ديگراني که نگارندگان خبر ترانه را متهم ميکنند در شرايط ما کار کنند آيا براساس مدلهاي روزنامهنگاري اخلاقگراي اروپايي خبر مي نوشتند؟ در شرايطي که حتي منبع خبر هم جا زده و دارد ما را تهديد مي کند که نوشتن از ترانه را ادامه ندهيم، آيا باز هم پرسشهاي فانتزي و علمي-تخيلي مطرح ميکرديد؟
آقاي جامي عزيز! اگر شما به جاي ما با سرچشمهي خبر ترانه در ارتباط بوديد و در ايران هم زندگي ميکرديد نه در آمستردام يا يکي ديگر از کشوهاي اروپايي باز هم حاضر بوديد در وبلاگ شخصي خودتان و با اسم و امضاي خودتان خبر ترانه را منتشر کنيد يا مجبور بوديد وبلاگي تازه دستوپا کنيد؟ وبلاگهاي تازه از تخم درآمده که به گفتهي شما سه پست بيشتر ندارند دقيقا محصول همين فضاست دوست عزيز؟ نکند توقع داشتيد اين خبر را با ذکر منبع، کروکي منزل منبع خبر و در يک وبلاگ قديمي و آشنا تقديم حضورتان کنيم؟ اين چه تحليلي است دوست عزيز؟ دقيقا بنا همان دلايلي که براي رد کردن مشروعيت خبر برشمردهايد ميتوان حقانيت خبر را پذيرفت.
لطفا به وقايعنگاري جنايات سازمانيافتهي دستگاههاي امنيتي جهان دقت کنيد. کدام يک از اين جنايات که حتي در جوامع توسعه يافته رخ ميدهند قابل اثبات و انکار هستند و وقايعنگاران تا چه امکان دارند از سايه بيرون بيايند و آشکارا در هيات رابينهود به روشنگري بپردازند؟ حال آن که نگارنده معتقد است قتل ترانه يک جنايت سازمان يافته نبوده و او تنها قرباني هوس اوباشي شده که امروز براي آن که مشروعيت کل نظام مورد پرسش قرار نگيرد پشت سپري آهنين پناه گرفته اند و شما هم داريد آب به آسياب همانهايي مي ريزد که اين سپر آهنين را براي اين اوباش فراهم کردهاند.
مهدي جامي نوشته است: «ادعای اینکه شاهد عینی می گوید او را رها کرده اند اما بقیه را نگه داشته اند با سایر شواهد از خبرهای دیگر تایید نمی شود. کسانی که دستگیر شده اند حتی اگر عابر پیاده معمولی بوده اند معمولا در همان شب اول آزاد نشده اند.»
اي کاش آقاي جامي عزيز (از بد روزگار من و شما مراوداتي نه چندان دور و نه چندان نزديک با هم داريم و دوستاني مشترک!!!) خبر را با دقت ميخوانديد. کسي نگفته همه آزاد شده اند بلکه نوشتيم که همه را از ساختمان نامشخصي به کلانتري نوبنياد منتقل کردند به غير از ترانه. کي گفته همه آزاد شدهاند؟
بازهم مهدي جامي نوشته که انتخاب فاميلي موسوي براي ترانه هم يکي از دلايلي است که مي توان به بنيان خبر شک کرد. آقاي جامي به نظر شما کسي يا جرياني که قصد دارد به گفته شما با انتشار چنين اخبار کذبي باورپذيري ساير اخبار قربانيان را نيز دچار خدشه کنند تا اين حد ابلهانه عمل ميکنند؟ از سردبيري چون شما که انگشت هشدار به سمت بحران نبود سردبير نشانه رفته ايد اين تحليل ها بعيد به نظر ميرسد.
شرايط حاضر در ميان اهل قلم و اهل رسانه، رفتار ناگزير و ناگريزي رقم زده است. چريک آنلاين اين رفتار را «هوشمندنمايي» نام ميگذارد. يعني اين که مخاطب (آن هم وقتي خود اهل رسانه باشد) در مقابل اخباري که دريافت مي کند با توجه به شرايط مهآلود رسانهاي موجود مدام به خود نهيب مي زند تا مبادا نگارنده خبر او را دور زده باشد، دست انداخته باشد و با احساساتش بازي کند، مبادا آلت دست شده باشد و مبادا نقش ناشر خبر اردوگاه رقيب را ناخواسته بازي کند. از اين روست که از فرط شک و ترديد هرگز نميتواند به هيچ باوري برسد و از آن سوي بام هوشمندي خود مي افتد، خودش خودش را دور ميزند و آلت دست ژست هوشمندانهي خودش ميشود. بيماري باهوشي يا باهوشنمايي درست به اندازهي خنگي خطرناک است. درست است که ما بايد به جهانيان ثابت کنيم آدم هاي باهوشي هستيم اما دوستان عزيز! به چه قيمتي؟
خندهدارترين پرسشي که همواره درباره اخبار افشاگرانهي پشت پرده مطرح ميشود اين است که منبع شما براي اين خبر چيست؟ آقاي جامي! آقاي مخاطب! خانم مخاطب! آقا و خانم روزنامه نگار حرفهاي! شما اگر جاي من بوديد چه پاسخي ميداديد؟ در شرايطي که من بايد تمامي درزهايي که مي تواند به کشف مبع خبر منجر شود را در خبر مسدود کنم تا مبادا شناساسي شود به نظر شما چه پرسشي از اين خندهدارتر مي تواند مطرح شود که منبع خبر کيست و کجاست؟ اصلا مگر نگارنده وبلاگ چريک آنلاين خود نامش را فاش ميکند که از او توقع داريد منبع خبرش را فاش کند؟
خانمها و آقايان! شما که سرآمد روزنامه نگاري هستيد لطف کنيد و بگوييد کدام منبع موثق ميتواند هنوز ثابت کند زهرا بنييعقوب در همدان مورد تجاوز قرار گرفت و به قتل رسيد؟ چه کسي ميتواند ثابت کند؟ اما همهي ما پذيرفتهايم و اگر تمامي خبرگزاريهاي رسمي جهان هم اين خبر را منکر شوند نميپذيريم. چرا؟ پاسخ اين پرسش را اگر يافتيد لابد پاسخ پرسشهايتان را در مورد ترانه نيز يافتهايد.
چند توضيح درباره ترانه موسوي و خانواده اش
پيش از هر چيز روشن و صريح بگويم که مادر ترانه از وقتي که خبر مرگ دخترش را شنيد به هيچ عنوان حاضر به همکاري با ما نشد و به هيچ يک از تماسهاي ما جواب نداد. ما هم شرايط او را درک کرديم ضمن اين که همچون شمايي که به ما شک ميکنيد ما هم به مادر ترانه شک کرديم اما بعد به اين نتيجه رسيديم که حکايت ما و حکايت خانوادهي ترانه باز هم حکايت «سبکبالان ساحلها»ست که نميدانند حال ما. آنها در شرايطي اضطراري و پرفشار قرار داشتند و دارند که براي ما قبل درک نبود. براي ما قابل درک نبود که حتي از سوي مادر ترانه تهديد شويم. براي ما قابل درک نبود و نيست که خانوادهاي ترجيح ميدهند نامشان بر سر زبانها نيفتد و حتي در برابر مرگ دخترشان سکوت کنند تا مبادا حتي درباره جنازه دخترشان صحبتي به ميان بيايد. براي ما قابل درک نبود و نيست که چگونه خانواده اي که تنها يک فرزند دارند و اين فرزند کسي نيست جز ترانه ترجيح ميدهند از خون دخترشان بگذرند و ما را نيز به سکوت دعوت کنند.
شايد اگر ماجراي دستگيري ترانه و سه هفته ناپديد شدندش واقعيت نداشت ما هم به مادر ترانه همان شک و ترديدهايي را پيدا ميکرديم که شما به اخبار مربوط به ترانه پيدا کرديد.
لابد شنيدهايد يا ميدانيد که دستگاه امنيتي کميتهاي براي خانوادههاي قربانيان تجمعهاي اخير تشکيل داده که هر يک از بخشهاي اين کميته وظايف مشخصي در قبال خانوادهها دارند. يکي از وظايف اين کميته استفاده از هرگونه عوامل بازدارنده براي جلوگيري از حضور اين خانواده ها در رسانههاي خارجي و داخلي است. آنها ابتدا به شستوشوي مغزي متوسل ميشوند و در صورتي که خانوادهي قرباني مورد نظر در مقابل شستوشوهاي مغزي مقاومت کرد و ترهاي برايشان خرد نکرد به تهديد متوسل ميشوند و در نظر داشته باشيد که از ميان تمامي قربانيان اگر شيرزني همچون مادر سهراب اعرابي از جانش مي گذرد و براي تهديدها هم ترهاي خرد نميکند به اين معنا نيست که بايد از تمامي خانوادههاي قربانيان توقع داشته باشيم همچون قهرمانان افسانهاي به ميدان بيايند، با رسانههاي خارجي مصاحبه کنند و رودرروي حاکميت بايستند. ما شرايط خانواده ي ترانه موسوي را نميدانيم. از رفتار دستگاه امنيتي با آنها بياطلاعيم و واقعا نمي دانيم هزينهي نوشتن دوباره درباره ي ترانه چيست.
يک توضيح درباره انتشار عکس ترانه
فرزانهاي ميگويد: «در نظامهاي توتاليتر معمولا بزرگترين جنايتها به دست کوچکترين و حقيرترين مهرههاي آن نظام رخ ميدهد.»
بسياري از مخاطبان پس از انتشار عکس ترانه اعتراض ميکردند که شما با آبروي ترانه بازي کردهايد و اگر او زنده باشد و روزي آزاد شود چگونه ميتواند با وجود اخباري که درباره اش منتشر کرده ايد زندگي کند؟
نخست بايد گفت که در آن مقطع که ترانه به گفته ي خانواده اش از بيمارستان امام خميني کرج ناپديد شده بود، باور ما بر اين بود که ترانه بالاخره زنده است و ما چاره اي جز اين نداريم که با انتشار هر اطلاعاتي که از او داريم شرايطي ايجاد کنيم تا ضمن بسيج کردن افکار عمومي حاکميت را وادار کنيم تا پيش از آن که هزينهي سنگينتري به آنها تحميل شود دست به کار شوند و ترانه را از دست اوباش خود بيرون بکشند. جو رسانهاي ميتوانست براي ترانه مصونيت ايجاد کند و لباسشخصيهاي اوباشي که او را در اختيار داشتند در نهايت مجبور بودند براي آن که خود گرفتار نشوند او را آزاد کنند. ضمن اين که با انتشار عکس او ميخواستيم تا کساني که به نوعي در اين سه هفته با او مواجه شدهاند و اطلاعاتي از او دارند اين اطلاعات را به هر طريق بيرون دهند.
صادقانه اعتراف مي کنم خانوادهي ترانه از انتشار خبرها و عکس دخترشان راضي نيستند. اما ترانه، مايملک خانوادهاش نبود و حبس و مرگ او يک موضوع شخصي نيست. حبس و مرگ ترانه با جرياني گره خورده است که او را نه تنها به تمامي مردم ايران مربوط ميکند بلکه او را به تمامي جهان گره مي زند. خون ترانه در مسيري ريخته شده که اين مسير يک مسير خانوادگي و شخصي نيست تا خانوادهي ترانه بخواهند دور آن سيم خاردار بکشند.
امروز هم اگر ما پذيرفته ايم که ديگر به انتشار اخبار مربوط به ترانه ادامه ندهيم از اين رو نيست که پذيرفته ايم موضوع ترانه تنها به خانواده اش مربوط مي شود بلکه از اين روست که تهديد شده ايم که سرنوشتي مشابه ترانه در انتظارمان خواهد بود.
حالا وظيفهي ادامهي راه ما به عهده شما روزنامهنگاران و وبلاگنويساني است که تا اينجاي کار هوشمندانه کار ما را قضاوت کرده ايد و مو را از ماست کشيدهايد. روزنامهنگاران و وبلاگنويساني حرفهاي چون شما قطعا ميتوانند از ديکتههاي که ما تا کنون درباره ي ترانه نوشته ايم فراتر روند و خود ديکتهاي بدون غلط بنويسند.
چريکآنلاين ضروري ميداند براي نخستين بار در مورد يکي از خبرهاي خود به توضيحاتي مفصل بپردازد تا مخاطبي که حس ميکند به شعورش توهين و يا احساساتش جريحه دار شده به تصوير کاملتري از پشتپردهي اين خبر برسد.
شايد بايد با اين جمله آغاز کرد که نوشتن هر خبر در شرايط حاضر و دربارهي رويدادهاي جاري همچون رانندگي در جادهاي مهآلود و بدون هيچگونه تابلوي راهنمايي است. جادهاي مهآلود که معلوم نيست کجا قرار است بپيچيد و اين پيچ تا کي و تا کجا بر خود ميپيچد. روزنامهنگاري در شرايطي که بايد بينام و نشان بنويسي، بيهيچ ردپايي، بيآن که ردپايي براي لو رفتن منابع خبريات باقي بگذاري يک کار چريکي تمام عيار است که با توقعات فانتزي و حرفهاي آنها که در ساحل روزنامهنگاري عيان و آشکار قلمرنجه ميکنند هيچ ارتباطي ندارد.
وقتي بايد طوري بنويسي که از نثر و رسمالخط نتوانند تو را بشناسند، وقتي بايد طوري بنويسي که منابع خبريت از امنيت کامل برخوردار باشند بديهي است که مجبوري حتي در خبرت گاه در کنار چهار مورد صحيح دو مورد غلط بيآزار هم بگنجاني که آدرس دقيق منبع خبريت را ندهي.
چند پاسخ به مهدي جامي واهالي ترديد
نمي دانم واقعا اگر قرار بود آقاي مهدي جامي، ساسان آقايي و ديگراني که نگارندگان خبر ترانه را متهم ميکنند در شرايط ما کار کنند آيا براساس مدلهاي روزنامهنگاري اخلاقگراي اروپايي خبر مي نوشتند؟ در شرايطي که حتي منبع خبر هم جا زده و دارد ما را تهديد مي کند که نوشتن از ترانه را ادامه ندهيم، آيا باز هم پرسشهاي فانتزي و علمي-تخيلي مطرح ميکرديد؟
آقاي جامي عزيز! اگر شما به جاي ما با سرچشمهي خبر ترانه در ارتباط بوديد و در ايران هم زندگي ميکرديد نه در آمستردام يا يکي ديگر از کشوهاي اروپايي باز هم حاضر بوديد در وبلاگ شخصي خودتان و با اسم و امضاي خودتان خبر ترانه را منتشر کنيد يا مجبور بوديد وبلاگي تازه دستوپا کنيد؟ وبلاگهاي تازه از تخم درآمده که به گفتهي شما سه پست بيشتر ندارند دقيقا محصول همين فضاست دوست عزيز؟ نکند توقع داشتيد اين خبر را با ذکر منبع، کروکي منزل منبع خبر و در يک وبلاگ قديمي و آشنا تقديم حضورتان کنيم؟ اين چه تحليلي است دوست عزيز؟ دقيقا بنا همان دلايلي که براي رد کردن مشروعيت خبر برشمردهايد ميتوان حقانيت خبر را پذيرفت.
لطفا به وقايعنگاري جنايات سازمانيافتهي دستگاههاي امنيتي جهان دقت کنيد. کدام يک از اين جنايات که حتي در جوامع توسعه يافته رخ ميدهند قابل اثبات و انکار هستند و وقايعنگاران تا چه امکان دارند از سايه بيرون بيايند و آشکارا در هيات رابينهود به روشنگري بپردازند؟ حال آن که نگارنده معتقد است قتل ترانه يک جنايت سازمان يافته نبوده و او تنها قرباني هوس اوباشي شده که امروز براي آن که مشروعيت کل نظام مورد پرسش قرار نگيرد پشت سپري آهنين پناه گرفته اند و شما هم داريد آب به آسياب همانهايي مي ريزد که اين سپر آهنين را براي اين اوباش فراهم کردهاند.
مهدي جامي نوشته است: «ادعای اینکه شاهد عینی می گوید او را رها کرده اند اما بقیه را نگه داشته اند با سایر شواهد از خبرهای دیگر تایید نمی شود. کسانی که دستگیر شده اند حتی اگر عابر پیاده معمولی بوده اند معمولا در همان شب اول آزاد نشده اند.»
اي کاش آقاي جامي عزيز (از بد روزگار من و شما مراوداتي نه چندان دور و نه چندان نزديک با هم داريم و دوستاني مشترک!!!) خبر را با دقت ميخوانديد. کسي نگفته همه آزاد شده اند بلکه نوشتيم که همه را از ساختمان نامشخصي به کلانتري نوبنياد منتقل کردند به غير از ترانه. کي گفته همه آزاد شدهاند؟
بازهم مهدي جامي نوشته که انتخاب فاميلي موسوي براي ترانه هم يکي از دلايلي است که مي توان به بنيان خبر شک کرد. آقاي جامي به نظر شما کسي يا جرياني که قصد دارد به گفته شما با انتشار چنين اخبار کذبي باورپذيري ساير اخبار قربانيان را نيز دچار خدشه کنند تا اين حد ابلهانه عمل ميکنند؟ از سردبيري چون شما که انگشت هشدار به سمت بحران نبود سردبير نشانه رفته ايد اين تحليل ها بعيد به نظر ميرسد.
شرايط حاضر در ميان اهل قلم و اهل رسانه، رفتار ناگزير و ناگريزي رقم زده است. چريک آنلاين اين رفتار را «هوشمندنمايي» نام ميگذارد. يعني اين که مخاطب (آن هم وقتي خود اهل رسانه باشد) در مقابل اخباري که دريافت مي کند با توجه به شرايط مهآلود رسانهاي موجود مدام به خود نهيب مي زند تا مبادا نگارنده خبر او را دور زده باشد، دست انداخته باشد و با احساساتش بازي کند، مبادا آلت دست شده باشد و مبادا نقش ناشر خبر اردوگاه رقيب را ناخواسته بازي کند. از اين روست که از فرط شک و ترديد هرگز نميتواند به هيچ باوري برسد و از آن سوي بام هوشمندي خود مي افتد، خودش خودش را دور ميزند و آلت دست ژست هوشمندانهي خودش ميشود. بيماري باهوشي يا باهوشنمايي درست به اندازهي خنگي خطرناک است. درست است که ما بايد به جهانيان ثابت کنيم آدم هاي باهوشي هستيم اما دوستان عزيز! به چه قيمتي؟
خندهدارترين پرسشي که همواره درباره اخبار افشاگرانهي پشت پرده مطرح ميشود اين است که منبع شما براي اين خبر چيست؟ آقاي جامي! آقاي مخاطب! خانم مخاطب! آقا و خانم روزنامه نگار حرفهاي! شما اگر جاي من بوديد چه پاسخي ميداديد؟ در شرايطي که من بايد تمامي درزهايي که مي تواند به کشف مبع خبر منجر شود را در خبر مسدود کنم تا مبادا شناساسي شود به نظر شما چه پرسشي از اين خندهدارتر مي تواند مطرح شود که منبع خبر کيست و کجاست؟ اصلا مگر نگارنده وبلاگ چريک آنلاين خود نامش را فاش ميکند که از او توقع داريد منبع خبرش را فاش کند؟
خانمها و آقايان! شما که سرآمد روزنامه نگاري هستيد لطف کنيد و بگوييد کدام منبع موثق ميتواند هنوز ثابت کند زهرا بنييعقوب در همدان مورد تجاوز قرار گرفت و به قتل رسيد؟ چه کسي ميتواند ثابت کند؟ اما همهي ما پذيرفتهايم و اگر تمامي خبرگزاريهاي رسمي جهان هم اين خبر را منکر شوند نميپذيريم. چرا؟ پاسخ اين پرسش را اگر يافتيد لابد پاسخ پرسشهايتان را در مورد ترانه نيز يافتهايد.
چند توضيح درباره ترانه موسوي و خانواده اش
پيش از هر چيز روشن و صريح بگويم که مادر ترانه از وقتي که خبر مرگ دخترش را شنيد به هيچ عنوان حاضر به همکاري با ما نشد و به هيچ يک از تماسهاي ما جواب نداد. ما هم شرايط او را درک کرديم ضمن اين که همچون شمايي که به ما شک ميکنيد ما هم به مادر ترانه شک کرديم اما بعد به اين نتيجه رسيديم که حکايت ما و حکايت خانوادهي ترانه باز هم حکايت «سبکبالان ساحلها»ست که نميدانند حال ما. آنها در شرايطي اضطراري و پرفشار قرار داشتند و دارند که براي ما قبل درک نبود. براي ما قابل درک نبود که حتي از سوي مادر ترانه تهديد شويم. براي ما قابل درک نبود و نيست که خانوادهاي ترجيح ميدهند نامشان بر سر زبانها نيفتد و حتي در برابر مرگ دخترشان سکوت کنند تا مبادا حتي درباره جنازه دخترشان صحبتي به ميان بيايد. براي ما قابل درک نبود و نيست که چگونه خانواده اي که تنها يک فرزند دارند و اين فرزند کسي نيست جز ترانه ترجيح ميدهند از خون دخترشان بگذرند و ما را نيز به سکوت دعوت کنند.
شايد اگر ماجراي دستگيري ترانه و سه هفته ناپديد شدندش واقعيت نداشت ما هم به مادر ترانه همان شک و ترديدهايي را پيدا ميکرديم که شما به اخبار مربوط به ترانه پيدا کرديد.
لابد شنيدهايد يا ميدانيد که دستگاه امنيتي کميتهاي براي خانوادههاي قربانيان تجمعهاي اخير تشکيل داده که هر يک از بخشهاي اين کميته وظايف مشخصي در قبال خانوادهها دارند. يکي از وظايف اين کميته استفاده از هرگونه عوامل بازدارنده براي جلوگيري از حضور اين خانواده ها در رسانههاي خارجي و داخلي است. آنها ابتدا به شستوشوي مغزي متوسل ميشوند و در صورتي که خانوادهي قرباني مورد نظر در مقابل شستوشوهاي مغزي مقاومت کرد و ترهاي برايشان خرد نکرد به تهديد متوسل ميشوند و در نظر داشته باشيد که از ميان تمامي قربانيان اگر شيرزني همچون مادر سهراب اعرابي از جانش مي گذرد و براي تهديدها هم ترهاي خرد نميکند به اين معنا نيست که بايد از تمامي خانوادههاي قربانيان توقع داشته باشيم همچون قهرمانان افسانهاي به ميدان بيايند، با رسانههاي خارجي مصاحبه کنند و رودرروي حاکميت بايستند. ما شرايط خانواده ي ترانه موسوي را نميدانيم. از رفتار دستگاه امنيتي با آنها بياطلاعيم و واقعا نمي دانيم هزينهي نوشتن دوباره درباره ي ترانه چيست.
يک توضيح درباره انتشار عکس ترانه
فرزانهاي ميگويد: «در نظامهاي توتاليتر معمولا بزرگترين جنايتها به دست کوچکترين و حقيرترين مهرههاي آن نظام رخ ميدهد.»
بسياري از مخاطبان پس از انتشار عکس ترانه اعتراض ميکردند که شما با آبروي ترانه بازي کردهايد و اگر او زنده باشد و روزي آزاد شود چگونه ميتواند با وجود اخباري که درباره اش منتشر کرده ايد زندگي کند؟
نخست بايد گفت که در آن مقطع که ترانه به گفته ي خانواده اش از بيمارستان امام خميني کرج ناپديد شده بود، باور ما بر اين بود که ترانه بالاخره زنده است و ما چاره اي جز اين نداريم که با انتشار هر اطلاعاتي که از او داريم شرايطي ايجاد کنيم تا ضمن بسيج کردن افکار عمومي حاکميت را وادار کنيم تا پيش از آن که هزينهي سنگينتري به آنها تحميل شود دست به کار شوند و ترانه را از دست اوباش خود بيرون بکشند. جو رسانهاي ميتوانست براي ترانه مصونيت ايجاد کند و لباسشخصيهاي اوباشي که او را در اختيار داشتند در نهايت مجبور بودند براي آن که خود گرفتار نشوند او را آزاد کنند. ضمن اين که با انتشار عکس او ميخواستيم تا کساني که به نوعي در اين سه هفته با او مواجه شدهاند و اطلاعاتي از او دارند اين اطلاعات را به هر طريق بيرون دهند.
صادقانه اعتراف مي کنم خانوادهي ترانه از انتشار خبرها و عکس دخترشان راضي نيستند. اما ترانه، مايملک خانوادهاش نبود و حبس و مرگ او يک موضوع شخصي نيست. حبس و مرگ ترانه با جرياني گره خورده است که او را نه تنها به تمامي مردم ايران مربوط ميکند بلکه او را به تمامي جهان گره مي زند. خون ترانه در مسيري ريخته شده که اين مسير يک مسير خانوادگي و شخصي نيست تا خانوادهي ترانه بخواهند دور آن سيم خاردار بکشند.
امروز هم اگر ما پذيرفته ايم که ديگر به انتشار اخبار مربوط به ترانه ادامه ندهيم از اين رو نيست که پذيرفته ايم موضوع ترانه تنها به خانواده اش مربوط مي شود بلکه از اين روست که تهديد شده ايم که سرنوشتي مشابه ترانه در انتظارمان خواهد بود.
حالا وظيفهي ادامهي راه ما به عهده شما روزنامهنگاران و وبلاگنويساني است که تا اينجاي کار هوشمندانه کار ما را قضاوت کرده ايد و مو را از ماست کشيدهايد. روزنامهنگاران و وبلاگنويساني حرفهاي چون شما قطعا ميتوانند از ديکتههاي که ما تا کنون درباره ي ترانه نوشته ايم فراتر روند و خود ديکتهاي بدون غلط بنويسند.
۱۳۸۸ تیر ۲۶, جمعه
دفن جنازه سوخته ترانه موسوي، بازداشتي تجمع مسجد قبا در يکي از شهرهاي شمال
برخي منابع از کشف جنازهي سوخته ترانه موسوي، بازداشتي تجمع مسجد قبا در حوالي قزوين خبر ميدهند که روز هفتم تير دستگير و پنج ساعت پس از دستگيري ناپديد شد.
به گزارش چريک آنلاين، خبر کشف جنازه سوخته ترانه موسوي در حالي ميرسد که هيچ گونه نشانهاي مبني بر عزاداري در مقابل خانهي وي ديده نميشود. اما يک منبع آگاه ميگويد خانواده وي براي دفن ترانه به يکي از شهرهاي شمال کشور رفتهاند.
چنان که از شواهد برميآيد خانوادهي ترانه موسوي اين سناريوي تهديدکنندگان خود را پذيرفته اند که: «ترانه سه هفته بود که از خانه فرار کرده بود و تصميم گرفت به همراه چندتن از دوستانش از کشور خارج شود و در سانحه سقوط هواپيما کشته شد.»
اين در حالي است که نام ترانه موسوي و هيچ نامي شبيه او در فهرست مسافران هواپيماي توپولوف ديده نميشود.
خبرنگاران حوزهي حوادث، تنها کساني هستند که ميتوانند با دنبال کردن اين موضوع سر نخي واقعي پيدا کنند.
سازمانها و نهادهايي چون بهشت زهرا، دايرهي صدور گواهي فوت و پزشک قانوني، مراجع خوبي براي رديابي حقيقت اين خبر و رسيدن به ترانه موسوي هستند.
پيش از اين برخي منابع خبر داده بودند ترانه موسوي که روز هفتم تير پس از دستگيري ناپديد شده بود مدتي به علت پارگي رحم در بيمارستان امام خميني کرج بستري شده بود و او را از اين بيمارستان هم به جايي نامعلوم منتقل کرده اند.
خبر کشف جنازهي سوختهي ترانه که هنوز قابل تاييد نيست آخرين خبريست که چريک آنلاين درباره ترانه موسوي منتشر خواهد کرد. ضمن اين که چريکآنلاين هيچ يک از اخباري را که در ساير رسانهها منتشر ميشوند تاييد نميکند و منابع خبري مورد استناد ساير سايتها و وبلاگها هيچ ارتباطي به منبع خبري مورد استناد چريکآنلاين ندارند که البته وبلاگ زيرزمين از اين قاعده مستثناست.
اما در پست ديگري که تا دقايقي ديگر منتشر خواهد شد، چريک آنلاين توضيحات کاملي درباره پشت پرده اخبار مربوط به ترانه موسوي ارايه خواهد کرد.
به گزارش چريک آنلاين، خبر کشف جنازه سوخته ترانه موسوي در حالي ميرسد که هيچ گونه نشانهاي مبني بر عزاداري در مقابل خانهي وي ديده نميشود. اما يک منبع آگاه ميگويد خانواده وي براي دفن ترانه به يکي از شهرهاي شمال کشور رفتهاند.
چنان که از شواهد برميآيد خانوادهي ترانه موسوي اين سناريوي تهديدکنندگان خود را پذيرفته اند که: «ترانه سه هفته بود که از خانه فرار کرده بود و تصميم گرفت به همراه چندتن از دوستانش از کشور خارج شود و در سانحه سقوط هواپيما کشته شد.»
اين در حالي است که نام ترانه موسوي و هيچ نامي شبيه او در فهرست مسافران هواپيماي توپولوف ديده نميشود.
خبرنگاران حوزهي حوادث، تنها کساني هستند که ميتوانند با دنبال کردن اين موضوع سر نخي واقعي پيدا کنند.
سازمانها و نهادهايي چون بهشت زهرا، دايرهي صدور گواهي فوت و پزشک قانوني، مراجع خوبي براي رديابي حقيقت اين خبر و رسيدن به ترانه موسوي هستند.
پيش از اين برخي منابع خبر داده بودند ترانه موسوي که روز هفتم تير پس از دستگيري ناپديد شده بود مدتي به علت پارگي رحم در بيمارستان امام خميني کرج بستري شده بود و او را از اين بيمارستان هم به جايي نامعلوم منتقل کرده اند.
خبر کشف جنازهي سوختهي ترانه که هنوز قابل تاييد نيست آخرين خبريست که چريک آنلاين درباره ترانه موسوي منتشر خواهد کرد. ضمن اين که چريکآنلاين هيچ يک از اخباري را که در ساير رسانهها منتشر ميشوند تاييد نميکند و منابع خبري مورد استناد ساير سايتها و وبلاگها هيچ ارتباطي به منبع خبري مورد استناد چريکآنلاين ندارند که البته وبلاگ زيرزمين از اين قاعده مستثناست.
اما در پست ديگري که تا دقايقي ديگر منتشر خواهد شد، چريک آنلاين توضيحات کاملي درباره پشت پرده اخبار مربوط به ترانه موسوي ارايه خواهد کرد.
۱۳۸۸ تیر ۲۳, سهشنبه
نيروي انتظامي از خانواده ترانه موسوي خواسته به هيچ عنوان اعلام نکنند او در تجمع بازداشت شده است
به دنبال پيگيري هاي خانواده ترانه موسوي براي يافتن دخترشان، نيروي انتظامي از آنها خواسته است به هيچ عنوان اعلام نکنند که او در تجمع ها بازداشت شده است و به آنها گفتهاند که دخترشان به علت مشکلات اخلاقي بازداشت شده و هيچ ارتباطي با تجمعها ندارد.
به گزارش چريک آنلاين، اداره آگاهي و ماموراني که پيگيري پرونده جستوجوي ترانه موسوي را به عهده گرفته اند از اين خانواده خواسته اند تا ناپديد شدن دختر خود را به تجمع روز 7 تير نسبت ندهند.
همچنين مادر ترانه موسوي مي گويد مسوولان بيمارستان امام خميني کرج موضوع بستري شدن وي را تکذيب مي کنند اما کارکنان و برخي از پرستاران موضوع را تاييد کرده اند و مي گويند دختري با مشخصات وي و با مشکل پارگي رحم و مقعد براي مدتي در آن جا بستري بوده و در حالي که بيهوش بوده از آن جا منتقل شده است.
به گزارش چريک آنلاين، اداره آگاهي و ماموراني که پيگيري پرونده جستوجوي ترانه موسوي را به عهده گرفته اند از اين خانواده خواسته اند تا ناپديد شدن دختر خود را به تجمع روز 7 تير نسبت ندهند.
همچنين مادر ترانه موسوي مي گويد مسوولان بيمارستان امام خميني کرج موضوع بستري شدن وي را تکذيب مي کنند اما کارکنان و برخي از پرستاران موضوع را تاييد کرده اند و مي گويند دختري با مشخصات وي و با مشکل پارگي رحم و مقعد براي مدتي در آن جا بستري بوده و در حالي که بيهوش بوده از آن جا منتقل شده است.
احتمال تجاوز به ترانه موسوي، بازداشتي تجمع مسجد قبا و مرگ وي
موضوع احتمال تجاوز جنسي به ترانه موسوي و مرگ او به طور جدي مطرح است. ترانه موسوي دختري که 7 تير در تجمع مقابل مسجد قبا دستگير شد و به گفته شخصي ناشناس که در تماس با خانواده اش اعلام کرده بود که وي به علت تصادف دچار پارگي مقعد و رحم شده و در بيمارستان امام خميني کرج بستري است در اين بيمارستان ناپديد و به نقطه نامعلومي منتقل شده است و از سرنوشت او اطلاعي در دست نيست.
به گزارش چريک آنلاين، به گفته يکي از بازداشتيهاي روز ياد شده که تا پيش از انتقال به کلانتري نوبنياد کنار ترانه موسوي بوده است، ترانه در روز دستگيري ظاهرش به هيچ عنوان حتي به تجمع کنندگان هم شبيه نبود موهايي بافته شده (بافت آفريقايي) داشته و برخلاف کساني که در تجمع ها از کفش ها ورزشي استفاده مي کنند کفشهايي پاشنه دار و ظاهري داشت که براي تعقيب و گريزهاي معمول تظاهرات مناسب نبوده است.
روز هفت تير ترانه موسوي ساعت 18 به همراه دخترها و پسرهاي ديگري که بازداشت شده بودند به وسيله نيروهاي بسيجي به ساختماني در حوالي حسينه ارشاد منتقل مي شود. آنها تا ساعت 22:30 در اين ساختمان بازجويي و نگهداري مي شوند و بازجويي ترانه موسوي از همه طولانيتر ميشود. همه دخترها و پسرهايي که بازداشت شده اند ساعت 22:30 به غير از ترانه موسوي به کلانتري نوبنياد منتقل ميشوند و ترانه موسوي را همچنان در ساختمان يادشده نگهداري مي کنند.
خانواده ترانه فرداي آن روز در حالي که بي خبر از دختر خود همه جا را جستوجو مي کردند از طريق يکي از بازداشتشدگاني که آزاد شده بود از وضعيت دختر خود آگاه ميشوند اما جستوجوي آنها هيچ نتيجهاي در بر ندارد و پدر دندانساز او بر اثر فشارهاي روحي ناشي از ناپديد شدن دخترش دچار ناراحتي قلبي ميشود و اکنون نيز در خانه بستري است.
خانوادهاش پس از مراجعه به کلانتري و گذشت چند روز موفق مي شوند ماشين ترانه را که در خيابان ميرداماد، کوچه داروخانه پارک شده بوده پيدا کنند و بالاخره چهارشنبه هفته گذشته فردي ناشناس با خانواده او تماس مي گيرد و مي گويد ترانه به علت پارگي مقعد و رحم در بيمارستان امام خميني کرج بستري شده است. خانواده ترانه به اين بيمارستان مراجعه مي کنند و هيچ اثر از ترانه نمي يابند.
موضوع تجاوز به ترانه موسوي از سوي نيروهاي لباس شخصي و بسيجي ها از اين رو مطرح است که شايد بتوان پذيرفت پارگي رحم به علت تصادف و يا ضربه اتفاق بيفتد اما پارگي مقعد هيچ دليلي جز تجاوز نمي تواند داشته باشد.
يکي از پرستاران بيمارستان امام خميني کرج تاييد کرده که دختري با مشخصات ظاهري ترانه به اين بيمارستان منتقل شده است و در مورد نشانه هاي ظاهري، مشخصات ظاهري ترانه و حتي موهاي بافته شده ي او را تاييد مي کند و مي گويد ترانه را وقتي به بيمارستان آوردند بيهوش بود و وقتي هم از اينجا خارج کردند باز هم بيهوش بود.
ناپديد شدن او از بيمارستان امام خميني کرج نيز اين احتمال را قوت مي بخشد که وي مرده است و کودتاچيان تلاش مي کنند تا به هر طريق مانع پيوند خودن مرگ او با دستگيري وي شوند به همين علت هم فرد ناشناسي که با خانواده وي تماس مي گيرد از دستگيري او سخني نمي گويد و گفته است که وي به علت مشکلات ناموسي و اخلاقي دچار مشکل شده است.
توجه داشته باشيد که چريک آنلاين از احتمال تجاوز به ترانه موسوي سخن گفته و از طريق هيچ منبعي نتوانسته است هنوز اين موضوع را تاييد کند؛ بنا بر اين ضمن احترام به آبرو، حرمت و حريم خصوصي ترانه موسوي نمي توانيم از اطلاع رساني چشم پوشي کنيم.
به گزارش چريک آنلاين، به گفته يکي از بازداشتيهاي روز ياد شده که تا پيش از انتقال به کلانتري نوبنياد کنار ترانه موسوي بوده است، ترانه در روز دستگيري ظاهرش به هيچ عنوان حتي به تجمع کنندگان هم شبيه نبود موهايي بافته شده (بافت آفريقايي) داشته و برخلاف کساني که در تجمع ها از کفش ها ورزشي استفاده مي کنند کفشهايي پاشنه دار و ظاهري داشت که براي تعقيب و گريزهاي معمول تظاهرات مناسب نبوده است.
روز هفت تير ترانه موسوي ساعت 18 به همراه دخترها و پسرهاي ديگري که بازداشت شده بودند به وسيله نيروهاي بسيجي به ساختماني در حوالي حسينه ارشاد منتقل مي شود. آنها تا ساعت 22:30 در اين ساختمان بازجويي و نگهداري مي شوند و بازجويي ترانه موسوي از همه طولانيتر ميشود. همه دخترها و پسرهايي که بازداشت شده اند ساعت 22:30 به غير از ترانه موسوي به کلانتري نوبنياد منتقل ميشوند و ترانه موسوي را همچنان در ساختمان يادشده نگهداري مي کنند.
خانواده ترانه فرداي آن روز در حالي که بي خبر از دختر خود همه جا را جستوجو مي کردند از طريق يکي از بازداشتشدگاني که آزاد شده بود از وضعيت دختر خود آگاه ميشوند اما جستوجوي آنها هيچ نتيجهاي در بر ندارد و پدر دندانساز او بر اثر فشارهاي روحي ناشي از ناپديد شدن دخترش دچار ناراحتي قلبي ميشود و اکنون نيز در خانه بستري است.
خانوادهاش پس از مراجعه به کلانتري و گذشت چند روز موفق مي شوند ماشين ترانه را که در خيابان ميرداماد، کوچه داروخانه پارک شده بوده پيدا کنند و بالاخره چهارشنبه هفته گذشته فردي ناشناس با خانواده او تماس مي گيرد و مي گويد ترانه به علت پارگي مقعد و رحم در بيمارستان امام خميني کرج بستري شده است. خانواده ترانه به اين بيمارستان مراجعه مي کنند و هيچ اثر از ترانه نمي يابند.
موضوع تجاوز به ترانه موسوي از سوي نيروهاي لباس شخصي و بسيجي ها از اين رو مطرح است که شايد بتوان پذيرفت پارگي رحم به علت تصادف و يا ضربه اتفاق بيفتد اما پارگي مقعد هيچ دليلي جز تجاوز نمي تواند داشته باشد.
يکي از پرستاران بيمارستان امام خميني کرج تاييد کرده که دختري با مشخصات ظاهري ترانه به اين بيمارستان منتقل شده است و در مورد نشانه هاي ظاهري، مشخصات ظاهري ترانه و حتي موهاي بافته شده ي او را تاييد مي کند و مي گويد ترانه را وقتي به بيمارستان آوردند بيهوش بود و وقتي هم از اينجا خارج کردند باز هم بيهوش بود.
ناپديد شدن او از بيمارستان امام خميني کرج نيز اين احتمال را قوت مي بخشد که وي مرده است و کودتاچيان تلاش مي کنند تا به هر طريق مانع پيوند خودن مرگ او با دستگيري وي شوند به همين علت هم فرد ناشناسي که با خانواده وي تماس مي گيرد از دستگيري او سخني نمي گويد و گفته است که وي به علت مشکلات ناموسي و اخلاقي دچار مشکل شده است.
توجه داشته باشيد که چريک آنلاين از احتمال تجاوز به ترانه موسوي سخن گفته و از طريق هيچ منبعي نتوانسته است هنوز اين موضوع را تاييد کند؛ بنا بر اين ضمن احترام به آبرو، حرمت و حريم خصوصي ترانه موسوي نمي توانيم از اطلاع رساني چشم پوشي کنيم.
۱۳۸۸ تیر ۲۲, دوشنبه
خبرگزاري فارس عامل اصلي دستگيري مجيد سعيدي و ساتيار امامي است
مجيد سعيدي و ساتيار امامي دو عکاس خبري که در روزهاي اخير دستگير شده اند هر دو پيش از اين در خبرگزاري فارس به عنوان عکاس مشغول به کار بودند و به دنبال بروز اختلافاتي ميان آنها و سياستهاي اين خبرگزاري استعفا کرده بودند.
به گزارش چريکآنلاين، خبرگزاري فارس که در ماجراي کودتاي انتخاباتي به عنوان اصلي ترين رسانه ي کودتاچيان ايفاي نقش ميکند و با همکاري روزنامه جوان با طرح اتهاماتي فرضي به دستگاه امنيتي کودتاچيان براي دستگيري ها خط مي دهد اين بار در مورد دو عکاس سابق خود اقدام کرد.
اتهام مطرح شده در مورد مجيد سعيدي و ساتيار امامي، عکاسي از تجمع هاي اعتراضي مردم و ضرب شتم آنها از سوي کودتاچيان و ارسال اين عکسها به آژانسهاي خارجي اعلام شده است.
به تازگي نيروي انتظامي از روزنامه جوان، کيهان، رسالت، خبرگزاري فارس و چند رسانه وابسته به کودتاچيان خواسته است تا اسامي عکاسان خود را جهت دريافت مجوز عکاسي و جليقه مخصوص خبرنگاري اعلام کنند تا اين عکاسان در حين عکاسي از تجمع هاي اعتراضي به اشتباه از سوي ماموران بازداشت نشوند و از مصونيت لازم برخوردار باشند.
اين اقدام با چند منظور ديگر انجام شده، نخست آن که قرار است در تجمعهاي بعدي تعدادي عکس از خود عکاسان يادشده در رسانه ها منتشر شود تا حاکميت بتواند از طريق مانور رسانه اي بر روي آنها به دنيا اعلام کند که خبرنگاران و عکاسان به طور مجاز مي توانند از درگيري هاي داخلي گزارش و عکس تهيه کنند و موضوع آزادي بيان به خطر نيفتاده است. دوم اين که اين دسته از عکاسان قرار است کار همان لباس شخصي هايي را انجام بدهند که وظيفه تصويربرداري از مردم را به عهده داشتند تا چهره تجمع کنندگان را ثبت کنند.
در حالي که بيش از سه روز از دستگيري مجيد سعيدي و بيش از يک روز از دستگيري ساتيار امامي مي گذرد خانه عکاسان ايران به عنوان صنف اصلي عکاسان مطبوعات و رسانه ها هيچ گونه واکنشي نسبت به اين موضوع نشان نداده است.
به گزارش چريکآنلاين، خبرگزاري فارس که در ماجراي کودتاي انتخاباتي به عنوان اصلي ترين رسانه ي کودتاچيان ايفاي نقش ميکند و با همکاري روزنامه جوان با طرح اتهاماتي فرضي به دستگاه امنيتي کودتاچيان براي دستگيري ها خط مي دهد اين بار در مورد دو عکاس سابق خود اقدام کرد.
اتهام مطرح شده در مورد مجيد سعيدي و ساتيار امامي، عکاسي از تجمع هاي اعتراضي مردم و ضرب شتم آنها از سوي کودتاچيان و ارسال اين عکسها به آژانسهاي خارجي اعلام شده است.
به تازگي نيروي انتظامي از روزنامه جوان، کيهان، رسالت، خبرگزاري فارس و چند رسانه وابسته به کودتاچيان خواسته است تا اسامي عکاسان خود را جهت دريافت مجوز عکاسي و جليقه مخصوص خبرنگاري اعلام کنند تا اين عکاسان در حين عکاسي از تجمع هاي اعتراضي به اشتباه از سوي ماموران بازداشت نشوند و از مصونيت لازم برخوردار باشند.
اين اقدام با چند منظور ديگر انجام شده، نخست آن که قرار است در تجمعهاي بعدي تعدادي عکس از خود عکاسان يادشده در رسانه ها منتشر شود تا حاکميت بتواند از طريق مانور رسانه اي بر روي آنها به دنيا اعلام کند که خبرنگاران و عکاسان به طور مجاز مي توانند از درگيري هاي داخلي گزارش و عکس تهيه کنند و موضوع آزادي بيان به خطر نيفتاده است. دوم اين که اين دسته از عکاسان قرار است کار همان لباس شخصي هايي را انجام بدهند که وظيفه تصويربرداري از مردم را به عهده داشتند تا چهره تجمع کنندگان را ثبت کنند.
در حالي که بيش از سه روز از دستگيري مجيد سعيدي و بيش از يک روز از دستگيري ساتيار امامي مي گذرد خانه عکاسان ايران به عنوان صنف اصلي عکاسان مطبوعات و رسانه ها هيچ گونه واکنشي نسبت به اين موضوع نشان نداده است.
اشتراک در:
پستها (Atom)